فهرست مقاله
شناخت باورهای درونی یکی از ملزومات موفقیت است. ما در این مطلب با نگاهی به فیلم در جستجوی خوشبختی به بررسی این مسئله میپردازیم.
باور به خود و باور به موفقیت دو راز مهم رسیدن به موفقیت است. این همان راز زندگی افراد موفقی است که از هیچ به همه چیز رسیدند. کریس گاردنر نیز یکی از همین افراد موفق است که حالا داستان موفقیت او شهرت جهانی پیدا کرده است. تا جایی که یکی از بهترین فیلمهای انگیزشی جهان با اقتباس از کتاب خاطرات او ساخته شده است. فیلم «در جستجوی خوشبختی» حالا الهام بخش تمام افرادی است که گمان میکنند رسیدن به موفقیت و ثروت برای مردم معمولی غیر ممکن است. ما در این مطلب قصد داریم با نگاه تحلیلی به این فیلم به بررسی اهمیت ناخودآگاه ذهن در زندگی انسان بپردازیم.

فیلم در جستجوی خوشبختی
فیلم در جستجوی خوشبختی با بازی درخشان ویل اسمیت در سال ۲۰۰۶ ساخته شده است. ویل اسمیت در این فیلم نقش پدر جوانی را ایفا میکند که روزهای سختی را پشت سر میگذارد. او فروشنده تجهیزات پزشکی است اما رؤیای ورود به بازار سهام را در سر دارد. در شرایطی که سرمایهگذاری او برای فروش نوعی دستگاه پزشکی اشتباه از آب درآمده و او حسابی مقروض است، همسرش او را ترک میکند و او با پسر ۵ سالهاش تنها میماند. به مرور زمان شرایط برای او دشوارتر میشود تا جایی که او هیچ سرپناهی ندارد و حتی آنها مجبور میشوند یک شب در سرویس بهداشتی مترو بخوابند. در واقع شرایط آنقدر سخت و مملو از بدشانسی برای کریس است که بیننده هر لحظه در انتظار تسلیم شدن اوست. اما در سختترین شرایط نیز ذرهای از عزت نفس و تلاش مستمر کریس کاسته نمیشود.
در تمام طول فیلم به موازات سختتر شدن شرایط زندگی قهرمان فیلم، لحظات درخشانی از باور و امید او به موفقیت نیز وجود دارد. چیزی که در نهایت تحقق مییابد و پایان خوش فیلم را رقم میزند.
باور چیست و چه اهمیتی دارد؟
باور در علم روانشناسی به ذهنیتی گفته میشود که وارد ضمیر ناخودآگاه آدمی شده است. این ذهنیات درونی چنان قدرتی دارند که زندگی انسان را رقم میزنند. نکته اینجاست که ورود به ضمیر ناخودآگاه آدمی بسیار دشوار است. این امر با گذر زمان و با تکرار فراوان صورت میگیرد. اما برخلاف آنچه در مطالب روانشناسی زرد گفته میشود تنها تکرار یک مسئله باعث تبدیل آن به باور درونی نمیشود. ذهن انسان به گونهای است که یک مسئله را باید با منطق و تجربه خود بپذیرد تا تکرار، آن مسئله را وارد ناخودآگاه ذهن کند. اهمیت ناخودآگاه انسان در این است که انسان آنچه را مطابق با باورهایش باشد میپذیرد. همین مسئله میتواند عامل موفقیت یا سکون یک فرد در زندگی باشد.

باور چگونه شکل میگیرد؟
عوامل متعددی در ایجاد باور در انسان تأثیرگذار هستند که مهمترین آنها عبارتند از:
ژنتیک
ارتباط باور و ژنتیک در تحقیقات علمی اثبات شده است. البته این مسئله به طور تجربی نیز قابل مشاهده است. به عنوان مثال مشکلاتی مثل اضطراب یا وسواس معمولاً به صورت موروثی به نسل بعد منتقل میشوند.
تجربه
تجربه عامل مؤثری در ایجاد باور است. تحقیقات نشان داده محیط زندگی و افراد مؤثری مانند والدین یا معلمان میتوانند اعتقادات درونی افراد را ایجاد کنند. در لحظات مختلف فیلم میبینیم که کریس گاردنر با درک نقش مؤثر خود بر ناخودآگاه فرزندش تلاش میکند ذهنیات منفی را از او دور کند. در یکی از دیالوگهای معروف فیلم او به پسرش میگوید: «هیچوقت اجازه نده کسی به تو بگوید نمیتوانی؛ حتی به من»
دانش و آگاهی
آگاهی از جذابترین عوامل ایجاد باور است. در واقع اگر ذهن، منطق یک موضوع را درک کند با تکرار و مرور، آن موضوع وارد ضمیر ناخودآگاه فرد میشود.
مراجع قابل اعتماد
مراجع قابل اعتماد از پدر دوران کودکی و معلم دوران مدرسه گرفته تا رهبران دینی و سیاسی در ایجاد اعتقادات عمیق درونی در افراد تأثیر بسزایی دارند. البته در دنیای امروز حتی رسانه میتواند چنین جایگاهی داشته باشد.

چگونه باورها را تغییر دهیم؟
زندگی انسان در کشمکش با باورهای منفی و مثبت سپری میشود. حقیقت این است که افکار منفی قدرت بسیار زیادی دارند و بیشتر افراد مغلوب آنها میشوند. افراد معدودی مانند کریس گاردنر میتوانند در بدترین شرایط نیز افکار مثبت خود را حفظ کنند. راز موفقیت، درست در همین نکته یعنی کنترل و اصلاح افکار منفی و تقویت افکار مثبت است. بهترین راههای تغییر افکار درونی عبارتند از:
شناخت و بررسی باورها
اولین گام برای رسیدن به موفقیت، شناخت باورهای منفی و مثبت درونی است. هرکس در زندگی دارای اعتقادات بنیادینی است که منش و سبک زندگی او را تعیین میکنند. انسان موفق کسی است که خود را به درستی بشناسد و به محاسبه نفس خود بپردازد. کاری که کریس گاردنر نیز به خوبی انجام میدهد. جایی با نقاشی ساختمان خود را تنبیه و در جای دیگر با یک شب اقامت در هتل و تفریح در ساحل خود را تشویق میکند.
اصلاح باورهای منفی
اصلاح باورهای منفی امری دشوار ولی ضروری است. افکار منفی جایگاه مستحکمی در ناخودآگاه ذهن ما دارند. تغییر آنها نیازمند تلاش و صبر بسیار زیاد است. به عنوان مثال فردی که در یک خانواده منزوی به دنیا آمده ترس از ارتباط و اعتماد در وجود او نهادینه شده است. برای اصلاح چنین ذهنیت منفی قدرتمندی، فرد ابتدا باید از لحاظ منطقی ذهن خود را توجیه نماید. دلایل منطقی برای اینکه ارتباط با دیگران لزوماً مضر نیست را گردآوری کند. در کنار آن، تجربههای محدود و موفق خود در ارتباط با افراد غریبه را مرور کند. در مرحله بعد این دلایل منطقی و این تجربههای موفق را باید مدام تکرار کند تا وارد ناخودآگاه ذهن او شود.
تقویت باورهای مثبت
افکار مثبت مانند باور به خود و باور به موفقیت نیروهای قدرتمندی هستند که انسان را برای رسیدن به موفقیت یاری میکنند. این افکار مثبت ناشی از شناخت استعدادها و تواناییها و نیز محدودیتهای خود است. در مورد کریس گاردنر، استعداد ریاضی و فن بیان را میتوان استعدادهای ویژه او دانست که کاملاً به آنها ایمان دارد. این باور به خود است که موجب میشود علیرغم همه تحقیرها و تمسخرها او برای ورود به بازار سهام تلاش کند و موفق شود.
یافتن انگیزه
تغییر باورها نیازمند انگیزههای جذاب است. تجسم موفقیت یکی از روشهای جذابی است که میتواند به تقویت افکار مثبت و اصلاح افکار منفی کمک کند. در فیلم میبینیم که کریس گاردنر در یک مواجهه کوتاه با یک دلال سهام رؤیای خود را پیدا میکند. پس از آن با اعتمادی که به استعداد خود دارد و اینکه خود را لایق این خوشبختی میداند برای رسیدن به این رؤیا از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند.
سخن آخر
برای رسیدن به موفقیت از یک سو شناخت و پذیرش تواناییها و محدودیتها و تلاش بیوقفه و از سوی دیگر تقویت باورهای مثبت و اصلاح باورهای منفی لازم است. اگر در این مسئله تردید دارید فیلم در جستجوی خوشبختی را تماشا کنید و از نبرد یک جنگجوی واقعی با تمام افکار منفی و بدشانسیها و در نهایت یک پیروزی رؤیایی لذت ببرید.
چقدر این پست مفید بود؟
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. تعداد آرا: 1
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.